عمه خانوم از وقتی مامی رفته سر کار مشکوک میزنه !؟ هی زنگ میزنه ..و نمیدونم دنبال چی میگرده یا دلش می خواد مامی چی بگه ؟...
شایدم اینا افکارای ت... من ...
شایدم چون قراره تهران مزاحمشون بشم می خواد برنامه های زندگیشون به هم نخوره...
یا شاید می خواد به مادربزرگ بگه که کی می تونه با ما بیاد تهران...
نمی دونم به هر حال یا قبل 27 خرداد اسکیسه یا 9 مرداد بعد ماه رمضون...
امیدوارم که اوضاع ok باشه و بشه
آمین...
اوضاع و احوال من هم هیچ تعریفی نداره برای خودم برنامه گذاشتم دارم سعی می کنم به قول مامان oriente بشم بهش :D
بعد کنکور یکی از دوستامو دیدم که حالا مثلا وضعش ok بود و سرکار بود واسه کارآموزی می گفت داره کلافه میشه و دیروزش نزدیک بوده با کارفرماش دعواش بشه... منم کلی دنبال کارم حالا باید عضو نظام بشم (نمی دونم با مدرک موقت میشه یا نه؟)...
جدیداً سخت گیری های بیشتری میشه...
الان که دارم می نویسم جلسه لوزان به رهبری پدرم تو ساختمان در حال انجامه و من کشته مرده ی این آداب ساختمان نشینی شوونم که صداشوون تا 600 متر اونور تر هم میاد...
کل این اتفاقات کوفتی جز هزینه ی اضافی هیچی واسه ما نداره که نداره....
دوربین مخفی ( طرف گ.ش. ..د) کلید واسه انبارش بزاره بعد دوربین مخفی می خواد .. تازه نصف بیشتر سال هم نیست...
در پارکینگ خرابه ...
این خرابه
اون خرابه
حالا خیلی از این ساختمان خوشم میاد(کلا تو ساختمان سازی یه جور فحش به حساب می آید طرف نتونسته یه دیوار رو صاف دربیاره...)
حالا انگار رسالت باب اس ما آباد کردن...
گل را به گُل تبدیل کرد
حالا اینجا لابد قراره نیویورک کنه...
گیری افتادیما
با این بازاریای گدا صفت...
بله گرمه..
بله عصبانیم...
بله دلم نمی خواست اینجا زندگی کنم..
امیدوارم فروشندش بره زیر تریلی...
اووفف... دیروز یه روز واقعاً سخت برام بود نفسم را برید... آزمون معماری آزاد سوالای تستی واقعا سخت بود...البته من گزینه های زیادی را بلد بودم ولی هرچقدر سوالهای معماری سراسری فان بود واقعا برای آزاد سوال بود...
در عوض اسکیسش خیلی بامزه بود... موضوعش سخت نبود و جالب تر اینه که تونستم برسونم... راندو را یکم نرسیدم ولی همه چی را کشیدم...(اشل هم که قربانش .... :D )
این روزای گرم واسه من که یه خرس قطبی ام به سختی می گذره ... اصلاً تحملش را ندارم اینجا هم گرم هم شرجی واقعا تابستون شده...
***
پدرم این روزا زمان سختی را می گذرونه... خودشو گم کرده ...زندگی براش سخت شده علتش را می تونم حدس بزنم وقتی آدم مهمی باشی و اهل کار اونم از بچگی ، واقعا بازنشستگی بدون کار ، می تونه به بدترین تجربه ی آدم تبدیل بشه یعنی لحطات خوبت اون موقعی هست که تو وایبری یا داری بستنی سنتی و فالوده می خوری بقیه اش هم که دیگه "مابا" یی این دیگه واسش اوج فاجعه است...
زیاد جالب نیست زود عصبانی میشه... هرچقدر به داداشم میگم به پر و پاش نپیچ حالیش نمی شه .. باز شانس آوردیم مدیر ساختمان شد حداقل این جوری یکم حس اینکه داره یه کاری میکنه و مرده به خودش دست می ده... وگرنه نمی دونم چی قرار بود بشه.. نه این که دلم براش بسوزه یا این که رفتارش رو توجیه کنم... فقط دارم بهش نگاه می کنم ما هیچ کدوم از اون تصوراتی که خودش از خودش داره به این علت که کار نمی کنه را ازش نداریم ... اما گاهی اوقات حرف هایی که آدم از درون به خودش می زنه فاجعه است...و صد بار تخریب کننده تر از حرف های دیگرانه... %
اوضاع برادرم هم هیچ تعریفی نداره با تک تک سلول ها م ایمان دارم که یه روزی آدم خیلی موفقی می شه... اما از لحاظ رفتاری راه پدرم را ناخواسته می ره (یعنی با این که رفتارش را نقد می کنه) خودش هم شاید همن راه را یا یه نسخه ی دیگه ای از همون راه را داره تکرار می کنه.. سعی می کنم آرومش کنم با اینکه می دونم تا وقتی خیلی قوی نباشم نمی تونم ادعای الگو بودن را برای دیگران بکنم...یکی از خوبیاش اینه که به راحتی سختی ها را به فان و جوک تبدیل می کنه...(فولاد آب دیده شده...)
مادرم ... آخ مادرم ...
فقط براش دعا می کنم...
نمی دونم چی باید بگم...ولی خدایا میبینی ؟ ...حواست هست!!! (شکرت)
کمکمون کن ...
کمکش کن...
همهچیم تویی ...
قراره بعد از تمام شدن اسکیس خودم به تنهایی و به اراده ی خودم دیوار اتاقم را نقاشی کنم...یعنی به جای نقاشی رو بوم...رو دیوار می کشم...فکر کنم کلی رنگ قرمز بزنم <3
گربه ملوسه هم اگه شبانه قبول شم صاحب میشم ..<3 یعنی خوشبختی اینه...
موهامم می تونم رنگ کنم ...
باحال تر از اون اینه که دلم می خواد راه دور قبول شم یه جای قشنگ و شیرین زبون مثل اصفهان یا شیراز اساساً ولی یه حسی میگه قزوین قبول میشم ... آزادم که 3-4 روز دیگر است اونم می خوام فان شرکت کنم و ریلکس و اصلا سخت نگیرم...
دلم واسه آرسن گولو in scale oF 1- to 10 یه قول baymax 10 شده 1 اساسً آرسن خونم پاینین اومده ..بچه ی قشنگ عشق منه ...
همچنان با جعفر و جکی زندگی می کنم ... پول هم که هیچی در میاد و خرج نیازهای اولیه میشه(شکر) اما آرزو اینا هیچی دیگه...
رژیم تقریبا جواب داد حالا پول کلاس ورزش ندارم.. خودم تو خونه ورزش می کنم....
12 لیوان آب در روز در برنامه هست
از همه سخت تر واسه من قبل 11 خوابیدن و 7.30 پاشیدنه..
غذا قبل 7.30 هم نمی دونم چه جوریه..
جواب کنکور لع..ن..ت...ی هم اومد من پر از احساس های بد و خوب شدم الان گاها به اون شعر که تازگی شنیدم می رشم لزوماً نباید آدم خودش واسه یه کاری بکشه باید صبر کنی خودش به سمتت بیاد گاهی وقتی قرار نیست جوون بکنی فقط باید صبر کنی *صبر*
متن آهنگ علیرضا قربانی – اهل جنون
در عشق هم آتش بزن
وقتی حجابت می شود
حتی دعا هم ، بی دعا
بهتر اجابت می شود
تفسیر دشنه سخت نیست
تسبیح اما، مشکل است
وقتی که گاهی بال دل
گاهی وبالی بر دل است
از غیر ، تا تو می برد
از تو به غیرت می رسد
از خیر تا شر می برد
از شر به خیرت می رسد
♫♫♫♫♫♫
هر بار گم تر بوده ام
در “هیچ” پیدا می شدم
با چشم های بسته ام
مات تماشا می شدم
بعد از خروجم از بهشت
هم مست هستم هم خمار
آدم همینجا خلق شد
در رقص جبر و اختیار
یاغی بمان در عاشقی
پرواز کن، بی پر زدن
از بی نهایت رد شو و
در عشق هم آتش بزن
در عشق هم آتش بزن
وقتی حجابت می شود
حتی دعا هم ، بی دعا
بهتر اجابت می شود
هیچی دیگه فهمیدم تو معماری هیچ پ..خی نمی شم طراحی شهری شد 844 اونجا هم در اصل اوضاع فاجعه است اما امیدوارم به قبولی تو شبانه ...زکی
اما
گزینه ی دیگه ایی هم ندارم...
همینطوری دلم می خواد خدا رو شکر کنم به خاطر همه ی داشته ها و نداشته هام ...
تصمیم گرفته ام زندگی را خیلی آسوون و فان بگیرم ... نمی خوام سختش کنم (جملات منفی هم نداریم...
به قول موشو در کارتوون مولان : برو جلو...