روزهای شادی بعد از تعطیلات...
به طور نرمال کم پیش می آید کسی از این که تعطیلات تموم میشه لذت ببره ... اما در مورد من این کاملا صدق می کنه.
جا داره آسمان سپاس گزاری لازم صورت بگیره چون با اون 3 روز بارون سنگ تموم گذاشت... بماند که آقای پدر چه داستان و بازی سر دیدن فک و فامیل خودش روز اول درآورد(از اینکه پول بنزین زیاد میشه ، غذا گرونه (اگه خودشون می خوان یه چی بخرن من چرا پول شکم اونارو بدم ، و این که من و دادشم که نرفتیم تو خونه ممکنه کولر بزنیم پول کولر می آید و...) ...بالاخره رفتنید و همون طور که به راحتی میشه حدس زد اصلا هم خوش نگذشت تنها شاید دیدن بارون تو ارتفاعات و حرف هایی که مادر و عمه به صورت خصوص با هم زدند هر دو تاشوونو آرووم کرد (مادرم از این قوم مغول متنفره) فکر کنم دیدن عمو فاگین(شخصیتی تو الیورتویست) و بچه های لوسش به اندازه ی کافی آزار دهنده باشه ....(البته عدم حضور من ضایع شدن رفت :) ).
اما عمه که وظیفه ی مخابره ی اطلاعات را به دوش می کشه برای فضولی و اطلاع رسانی هم که شده تشریف آوردن در شب روز اول خونه ما...
(کسی به آدم پول قرض بده از این بهترم نمیشه به هر حال تصمیمی بود همه با هم گرفتیم به یاری خدا این چند ماه رو هم صبر می کنیم)
بماند که لباسای ما را،وسایلمون و البته ابعاد خونه را سانت زدن...به ارایه اطلاعات بدون درخواست هم پرداختند که نتیجه اش این شد در ذهنم که ستون خانواده مادر و پدر ... بعضی از خانواده ها از این نعمت محرومند نه این که ندارند اما تفاوتی هم نمی کنه (یعنی نقشی ندارند یا ارزشی کسی براشون قایل نیست).
وسط های شب عمه جملاتی در مورد خدا و ارتباطش با بنده هاش گفت که اشکم را در آورد ... ار قرار روز بعد خانم فکر کرد به خاطر کار اشک ریختم(آدم ها دنیا رو با مغز کوچیک خودشون متر می کنند...). (هر چند اینطوری زیاد هم بد نشد اگه حرفای عمه باعث شه بابا به تک و تاپ کاذب بیافته) :)))))))))))))) (و این که کلا یه دین ادا نشده حس بشه ...)
اتفاقا اون شب کلی دقت کردم که مبدا چیزی بگم که به نفع یا ضرر کسی حرف بزنم تقریبا لال بودم و با یه لبخند محو به پذیرایی مشغول بودم.عمه خانوم فضول کلی هم دلش می خواست راجب خاله کوچیکم و زندگیش اطلاعات کسب کنه که آن چنان خودم را به املی و خنگی زدم (در حد کی و کجاست) که بی خیال شد (آره داداش ما این کاره ایم واسه من دیگه نمی تونی از این بازی ها در بیاری..) اصلا برا خودم یه پا سیاست مدار شدم(راستش خیلی کیف می کنم بقیه را فیلم کنم ... :) به جان خدام باید سینما یا تاتر کار می کردم).
فهمیدم عمه خیلی پولدار شد اما از نظر اجتماعی بسیار تنزل پیدا کرد...(براش احترام قایلم چون شرایطشو عوض کرد لزوما بهتر نشد اما ظاهرا چرا...)==چرا به نظرش خندوانه و بازیگرا جذابن؟ کلا تو یه دنیای لومپنی زندگی میکنه ...با پول زیاد از نظر من البته :)))))))))
معنی طالبی یا گرمک به انگلیسی میشه : cantaloupe
:))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
فرداش هوا توپ تر شده بود عمه خانوم تصمیم گرفته بودن سالگرد ازدواج بگیره بابا گفت بریم ماما پرسید مطمنی بچه هام هستن گفت آره و اینا ... اما ما دو تا به صورت متحد تصمیم گرفتیم نریم :))))) بعد تو جشن معلوم شد عمه اسمی از ما نیاورده .. خدایا به این پدر ما یه عقلی بده... آمین
خدا رو شکر که نرفتیم از قضا بسیار مزخرف بود البته مامی خیلی حرف ها که باید می زد و گفت اما در کل خوب نبود (اومده بودن هر دو تاشون عصبی بودن از اوون رفتار ها )
آخه کدون آدم سالم العقلی با مادرزنش (فلفلدون ونمکدون) میره سالگرد عروسی میگره... عمه ی من دومشی ....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عمو فاگین و اون یکی عمو خپل باز زن خنده دارش(ادای بچه ها رو در میاره...) نبودن :))))))))) زبل باش ها این تیکشو در رفتن :))))))))))))))
.
.
.
روز سوم از این تعطیلات عالی بود عالی .. مال خودمون چهارتایی ... خیلی خوش گذشت مثل شهدی شیرین با تک تک سلول هام محبت ، عشق و دوستی در کنار خانواده را نوشیدم.
خدایا شکرت، قدر نعمت هامو می دونم ، خدایا شکرت
پ.ن : خدا به عمه صبر بده با این شوهر و داستان هاش(در حد تعطیلات اردبیل بد اخلاق بوده...)
پ.ن1:خدایا خانواده من(مادر و پدر و برادر و خودم) را همیشه شاد و خندان باشیم.
پ.ن2: خدایا با تلاش کردن و زحمت کشیدن مخالف نیستم اما خودم را به تو می سپارم تا به سرنوشت عمه دچار نشم.
پ.ن3: خدایا کمک کن که مثل الان که خوبم ، خوب بمونم و به هیچکس و هیچ چیز بد دل نشم.
پ.م4: اون شب دوم سر شام وقتی که بارون اومد به حرمت برکت سر میز و با یاد تو با برادرم قول دادیم که همیشه و همه جا هوای همو داشته باشیم (کمک کن تو عهدمون استوار باشیم.)
پ.ن 5: خدایا به زندگی من و برادرم ، مادرم و پدرم برکت بده ، سلامتی بده چون آنجایی که تو هستی ، هیچ پولی ، هیچ حامی نمیتونه جایگزین باشه...(خدایا ما را به حال خود وا مدار).
پ.ن6: خدایا دوستت دارم و شکرت را می گم کمکم کن.
پ.ن7:خدایا مکر مککاران را به خودشون برگردون.
آمین
- ۹۴/۰۴/۲۹