درشکه زندگی من

درشکه ایی به اسم زندگی ...

درشکه زندگی من

درشکه ایی به اسم زندگی ...

درشکه زندگی من

از دید من آدم ها اسب های یه گاری به اسم زندگی اند...

درشکه ایی به اسم زندگی ... که اسب هاش ما آدم ها هستیم%

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۳ آذر ۹۴، ۲۰:۰۰ - amir
    یس

۱۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۹
فروردين

مردهای زندگی من آدم های بی عرضه ای اند که جمله ی "پشت هر مرد موفق یه زن قوی و مدبر هست" را یدک می کشند...

اما تفاوت هایی هم داره مردهای زندگی من شخصیت این زنان مدبر و قوی را خرد و داغون می کنند و به سبک نمک نشناسانه ای تو نقش موفقیت شون قایم میشن و ازش شکل زره استفاده می کنند که بیا و ببین..گاهاً آدم باورش میشه که اون مدبر و مدیر اینان نه اون زن ؟

حرف های قشنگ.. دهن تو خالی.. کولی بازی و ادا /اطفار راز بقاشونه البته در نظر داشته باشین زنان این جور آدم ها با آبرو/آروم و متین هستند ؟؟؟

این مردها که عرض می کنم آروم نیستند و این رفتارها هم آرومشون نمی کنه(مشکلشون حل نمیشه)..

و دقیقاً برعکس عین یه معتاد، به این رفتارها معتادتر میشند..

معادله : هر قدر زن ها قوی تر/تنها تر/...=مردهای موفق تر /قلدرتر/مغز خالی تر/... در موردشون صدق می کنه.

واقعا نمی دونم اگه تو این معادله یه زن ضعیف بزاریم تکلیفش چی میشه؟ احتمالا یا به خاک سیاه می شینند یا علاوه به اینکه سر کوفت موفقیت های (که تازه با کمک همون زن بدست آوردن) به خود اون زن می زنند... زن قوی تبدیل به ضعیفه میشه.

بدترین قسمتش اینه که دنیا معادله نیست و حتی اگه یه معادله پیچیده ریاضی باشه ...طرفین معادله آدم ها هستند آدم هایی از پوست و خون و جون و احساس... اون وقت کی جواب این همه آسیب را می ده؟

پ.ن:

*بزرگی می گفت ورژن زن مغز خالی هم وجود داره...

*اون معادله لزوماً معادله نیست و به واقع نامعادله است

*آدم هایی که وارد زندگی مشترک میشند تمام معادلات و نامعادلات خودشون را با خودشون وارد زندگی می کنند.

*این دسته انسان ها بقیه انسان ها را قبول ندارند و عقاید دگم خودشون را چسبیدن و این مایه ی حیرت است.

۲۴
فروردين

آقو من اصلا دلم نمی خواد درس بخونم ... چند بخشه؟

نمی خوام%

۲۴
فروردين

دلم میخواد برم یه جای خیلی دووور که هیچکی نباشه...

از اون موقع . اون اتفاق همه ی دنیا واسم تموم شد مادر را که هیچوقت نداشتم پدرم هم تموم شد...

من موندم وحوضم بدترین قسمت خوشی اینه که هیچوقت نداشته باشی اما تو یه زمانی مثل آمپول با دوز بالا بهت تزریق کنند بعد یهو همه چی تموم شه اما هنوز عذاب آمپول زدن را داری حالا دیگه توش دارو نیست هواست...بقیه هم فکر می کنند وظیفه دارن بهت دارو برسونن اما دیگه از این آمپول چه حاصل..این کجا و اون کجا....

۱۲
فروردين

۱۲
فروردين

بعد از اینکه به لطف عمه خانوم مسائل و مشکلات ما راه حل دار شد... به نظر می یاد که مادرم آرووم تر شده ..نمی دونم شایدم اینطور نیست اما لااقل من تفاوت را در ابعاد سایز چشم مادرم متوجه می شم(البته مثل عکس به خاطر آرایش نبود به خاطر اضطراب بود ).

اوضاع به ظاهر آرووم تر هست ... و تجربه های من میگن : داشتن آرامش بهتره...

۱۲
فروردين

رسماً الان با این مساله رو به رو شدم .. این توکی راز دلبری و لوندی داره .....

میگن طرف مهره مار داره هاااا...راست می گن

آخه این بچه است چه جوری دل منو می بره.... رفتیم تو اتاق دو تا لبخند زد کل اون مراسم و داستان یادم رفت...

یکی یه دونه باشی، توکی باشی،پسر باشی، عسل باشی،نوقول هم بخوری ...

دلم برات تنگ شده <3

۱۲
فروردين

http://www.farsishahri.com/index.php/dictionary/word/3656

حکایت این من و پدپدروویچ گرامی سر دراز داره که اون سرش ناپیداست... از قرار هر دو لجباز و یه دنده و کله شق هستیم...یعنی سر دعوا و کل کل که بشه هیچکی کدوم مون کوتاه نمی یاد....

یعنی تو این عید من فهمیدم که عمه خانومم راست می گغت که مشکلات ما در حد شکلات برای زندگی بقیه آدم ها...

هیچی دیگه وسط این همه مشکل ... دعوا من و ددی شد آب زیپو بودن چای.....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!

در عجبم که آخه چرا از کوه کاه درست می کنند....بعد از کوه ،کاه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بعد حالا خوب چی شد؟

جیغ و ویغ کردن چیو حل می کنه ؟

بعضی آدم ها هستند فکر می کنن سر گردنه است ما هم از کولی بازیشون می ترسیم...

نه آقو اینجوریام نیست...

۰۴
فروردين

آقو من رونشناس نیستم ... اه خسته شدم...

من چرا دارم اعصاب خودم به F بدم 

امروز کلی انرژی منفی از مادرم به من وارد شد ولی به نظر می آید حال خودش بهتر شد...

خسته شدم...

از این که مجبورم به همه روحیه بدم و خودم تنها باشم...

هم احساس قدرت می کنم هم ضعف..

واسه من نه مادر نه پدر نمی تونه کمکم کنند ...تو هیچ زمینه ایی

من خسته ام...

ازشون متنفرم(اصلا نمی خوام به کسی کمک کنم)...

***وقتی انبردست سگ میشه....

۰۳
فروردين

قدیم که آبادان، بندر مشهوری بود و درگاه ورودی اجناس انگلیسی، گویا روی بسته‌هایی که در انگلیس بسته‌بندی شده بودند می‌نوشته‌اند  UK Band که به مرور زمان و با خلاقیت آبادانیها این‌کلمه به "آکبند" تغییر هویت داده است... چیزی که سفت بسته بندی شده و "دست نخورده و استفاده نشده "‌ است!

۰۳
فروردين

اصطلاح کج دار و مریز یا به صورتی که بیشتر مردم فهم می کنند و می نویسند «کج دار و مریض» از جمله اصطلاحاتی است که توسط مردم به اشتباه به کار می رود. مردم آن رابا مریضی مرتبط می دانند و البته درک درستی از آن ندارند. این اصطلاح در اصل کج دار و مریز است. به معنای اینکه ظرف را کج نگه دار و در عین حال مواظب باش که نریزد. بنابراین می بینید که نسبتی با مریضی ندارد. شاعر در این خصوص می گوید:

رفتــم بـه سـر تـربت شمس تبـریـــز                 دیــدم دوهــــزار زنگیــــان خونــریـــز
هر یک به زبان حال با من می گفت                  جامی که به دست توست کج دار و مریز